English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (586 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grant probate of a will U صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revocation of probate U بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
certify U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
eyewitnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate U گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eye-witnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
warrants U گواهی کردن
certifies U گواهی کردن
certify U گواهی کردن
warranted U گواهی کردن
warrant U گواهی کردن
warranting U گواهی کردن
certifying U گواهی کردن
certification U گواهی کردن
certificates U گواهی صادر کردن
certificate U گواهی صادر کردن
natarize U محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
attestation U امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
tested U شهادت گواهی بازرسی کردن
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
warranted U گواهی
certificate U گواهی
warranting U گواهی
certificates U گواهی
warrants U گواهی
deposition U گواهی
warrant U گواهی
depositions U گواهی
oral evidence U گواهی
certification U گواهی
witnesses U گواهی
certificate [official document] U گواهی
attestation U گواهی
evidence U گواهی
grade U گواهی
mark U گواهی
reference [testimonial] U گواهی
report U گواهی
testimony U گواهی
witnessing U گواهی
attestation U گواهی
testimonies U گواهی
legalization U گواهی
witness U گواهی
witnessed U گواهی
testimonial U گواهی نامه
testis U تخم گواهی
witnessing U گواهی دادن
certificate of quantity U گواهی مقدار
to bear testimony U گواهی دادن
witness U گواهی دادن
certificates U گواهی نامه
speak well for U گواهی دادن
affiant U گواهی نویس
certified check U چک گواهی شده
certifier U گواهی کننده
treasury warrant U گواهی خزانه
quality certificate U گواهی کیفیت
qualifying certificate U گواهی صلاحیت
bill of health U گواهی تندرستی
bill of health U گواهی بهداشت
attests U گواهی دادن
certificate of a doctor U گواهی پزشک
attest U گواهی دادن
call in evidence U گواهی خواستن از
witnesses U گواهی دادن
testimonials U گواهی نامه
attesting U گواهی دادن
attested U گواهی دادن
certificating of quantity U گواهی کمیت
warranted U گواهی حکم
call to witness U گواهی خواستن از
to bear witness U گواهی دادن
certificate of inspection U گواهی بازرسی
warranting U گواهی حکم
bear testimony U گواهی دادن
warrants U گواهی حکم
certificate of health U گواهی بهداشت
death certificate U گواهی فوت
certificate of deposit U گواهی سپرده
certificate of death U گواهی فوت
certificate of damage U گواهی خسارت
certificate of compliance U گواهی تطبیق
certificate of analysis U گواهی بررسی
to call in evidence U گواهی خواستن از
certificate of measurement U گواهی وزن
bear witness U گواهی دادن
witnessed U گواهی دادن
warrantable U قابل گواهی
certificate of weight U گواهی وزن
certificate of survey U گواهی بازدید
certificate of survey U گواهی بازرسی
birth certificate U گواهی تولد
certificate of receipt U گواهی وصول
certificate of receipt U گواهی رسید
certificate of quantity U گواهی کمیت
certificate U گواهی نامه
certificate of quality U گواهی کیفیت
certificate of origin U گواهی مبداء
certificate of origin U گواهی مبدا
warrant U گواهی حکم
death certificates U گواهی فوت
inspection certificate U گواهی بازرسی
deposes U گواهی دادن
inspection certificate U گواهی نظارت
insurance certificate U گواهی بیمه
certificate of measurement U گواهی مقدار
testify U گواهی دادن
deposing U گواهی دادن
false testimony U گواهی کذب
testifies U گواهی دادن
clean bill of health <idiom> U گواهی سلامتی
interim certificates U گواهی موقت
false evidence U گواهی کدب
evidence U ملاک گواهی
depositions U گواهی کتبی
testifying U گواهی دادن
deposition U گواهی کتبی
deponent U گواهی نویس
licensing U گواهی نامه
license U گواهی نامه
health certificate U گواهی بهداشت
certified U گواهی شده
back letter U گواهی تضمین
depose U گواهی دادن
testified U گواهی دادن
packing note U گواهی بسته بندی
vindicable U قابل گواهی واثبات
presages U گواهی دادن بر خبردادن از
notarization U گواهی محضری و رسمی
notice of non payment U گواهی عدم پرداخت
notice of dishonour U گواهی عدم پرداخت
certificate of deposit U گواهی پول سپرده
certificate of deposits U گواهی نامه سپرده
certificate of exclusive inheritance U گواهی انحصار وراثت
give evidence of U گواهی دادن در مورد
to call any one in testimony U از کسی گواهی خواستن
perjuring U گواهی دروغ دادن
perjures U گواهی دروغ دادن
certificate of measurement U گواهی اندازه و ابعاد
d. certificate U گواهی نامه مرخصی
perjure U گواهی دروغ دادن
taking of evidence U شنوایی گواهی [حقوق]
hearing of evidence U شنوایی گواهی [حقوق]
scrip U گواهی نامه موقت
marriage lines U گواهی نامه عروسی
presage U گواهی دادن بر خبردادن از
presaged U گواهی دادن بر خبردادن از
cover note U گواهی بیمه نامه
bill of health U گواهی صحت مزاج
cover note U گواهی پوشش بیمه
subscriping witness U گواهی کننده سند
presaging U گواهی دادن بر خبردادن از
share certificate U گواهی مالکیت سهام
attestor U گواهی دهنده گواه
false witness U گواهی یاشهادت دروغ
to give evidence before the court U در دادگاه گواهی دادن
I hereby certify that …. U بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …
testamur U گواهی نامه گذراندن امتحانات
clean bill of health U گواهی نامه بهداشت کشتی
depone U عزل نمودن گواهی دادن
in witness whereof U برای گواهی مراتب بالا
perjury U سوگند شکنی گواهی دروغ
certified copy U رونوشت گواهی رسمی شده
taking of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
hearing of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
To authenticate a signature. U تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
testimonialize U گواهی نامه یا رضایت دادن
to give evdience U گواهی دادن مدرک بودن از
caption U گواهی مندرج درروی سند
docl pass U گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
bankrupts certificate U گواهی نامه اعاده حیثیت
captions U گواهی مندرج درروی سند
vouchee U کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
matricula U دفتر ثبت گواهی نامه نویسی
probate U رونوشت گواهی شده وصیت نامه
cdp U Processing Data Certificationin گواهی پردازش داده
floater U گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
internal evidence U مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
estreat U رونوشت گواهی شده پیش نویس دادگاه
ccp U Programming inComputer Certificate گواهی برنامه نویسی کامپیوتر
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
attestation clause U عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
clearance in ward U گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
probate U تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
mountains witness U کوه هاهم گواهی میدهند حتی کوه ها.......
jurat U گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
record U ثبت گواهی ثبت شده
perjury U قسم دروغ گواهی دروغ
statute of fraud U قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com